قلب کال مـن در فصل دست های تــو می رسـد فصـلی برای تمـــــام رؤیــاها دستــی برای تمـــام فصل ها

بـگو تـمام تـــو مـال مـن اســت ... دلـم مـی خـواهـد حـسادت کـنـم بـه خـودم ....!

امشب ای ناز، چه دلتنگ نگاهت شده ام / باز ای مونس جان چشم به راهت شده ام برق چشمان تو امشب به سکوتم خندید/ چونکه دیوانه ی آن چهره ماهت شده ام

/////////////////// ////////////// /////// اينا بارونه فرستادم پژمرده نشي چون خيلي گلي

روز اول كه سر زلف تو را ديدم به خودم گفتم پريشانى اين سلسله را آرام نيست

بايد از عشق بسازم غزلى قابل تو ، غزلى ناب و صميمانه به وزن دل تو ، دلى از جنس بهار است كه تقديم تو باد ، سبز باشي و دلت خانه ى پایيز مباد

قسم به عشق و زندگي كه ارزشش يه عالمه ، قلبي كه بي تو بزنه ، لايق آتش زدنه

كيستم كه شدم ليلى آن عاشق دلناز ، تو كه باشى كه شدى جان و دل ليلى دلباز

هرکه را دیدم از مجنون و عشقش قصه گفت کاش میگفتند در این ره چه بر لیلی گذشت...

اگر نهایت دوست داشتن در قطره های باران است پس دریاها را به تو تقدیم می کنم

تو را تا بی نهایت دوست دارم/تو را تا قلب دریا دوست دارم/اگر روزی نباشم در این دنیای خاکی/تو را در قلب خاک هم دوست دارم... (تقدیم به زندگیم)

شنيدى ميگن خيلى دور خيلى نزديك ؟ اولى دستامونه دومى دلامونه

هستی به دلم ، به دل که نه ، در "جانی" در جان منی و در"دلم" می مانی

راز عشق ورزيدن به هر چيز درك اين جمله است: " روزى شايد از دست برود "

نگاهت زیباتر از خورشید ، دلت پاک تر از آسمون و صدایت آرام تر از نسیم بهار.

تویی آنکه بهانه ی فردایی / تویی آنکه سراسر عشق و شیدایی / منم آنکه برای تو میمیرم / نفس هم به خیال تو میگیرم . (تقدیم به عزیزترینم)